سرمقاله (تیر ۱۳۹۴)
ماه گذشته خبری در شبکههای مجازی متعلق به جامعۀ پزشکی ایران داده شد مبنی بر این که یک رزیدنت جوان سال سوم بیهوشی در شیفت کاری بیمارستان دچار ایست قلبی شده و درگذشته است. اصل ماجرا و درستی و نادرستی آن را نمیدانم ولی با توجه به شرایط کاری دوره آموزشی دستیاری در رشتههای جراحی و مرتبط با آن ، وقوع چنین حوادثی کاملا محتمل به نظر میرسد.
واقعیت این است که دورۀ رزیدنتی خصوصاً در بخشهای جراحی و مرتبط با آن، به طور نامعقولانه ای دورهای بسیار پر تنش در زندگی این پزشکان است. رزیدنت تازه نفس سال اول، در روز اول ورود خود به بخش، با اشتیاق و آمادگی برای ساخته شدن و سمت گیری در فعالیتهای دانشگاهی می آید، اما در همان سال اول، با تحمیل کشیکهای فراوان و طولانی مدت (در ماه گاه ۱۵- ۱۰کشیک شبانه) که عملاً بهره بسیار کم آموزشی برای او دارد ولی وقت و انرژی زیادی از او میگیرد و به شدت توان فراگیری اش را کاهش میدهد، به تدریج درمییابد که فقط باید این روزهای سخت را تحمل و سپری کند.
همه کسانی که این کشیکهای شبانه را گذرانده اند میدانند روز بعد از کشیک، به جای داشتن مغزی فعال و تنی پرتوان برای انجام فعالیتهای آموزشی و مطالعه و جستوجو در منابع برای فراگیری آخرین دستاوردهای علمی، مجبورند با مغزی خسته و بدنی بیرمق به انتظار به پایان رسیدن ساعاتی شوند که مجبورند در بخش باشند. آنچه در این میان فدا میشود، فعالیت خلاق علمی، دانش پزشکی، تبحر دانش آموخته و سلامتی جسمی و روانی رزیدنت است.
تحمیل چنین سیستمی، ریشه در برنامهریزی نادرست وزارت بهداشت در این رابطه دارد. بیمارستانهای ما به جای آن که محل آموزش باشند تبدیل به بیمارستانهای درآمدزایی شده اند که رزیدنتهای سال پائین زیر نظر رزیدنتهای سال بالاتر به عنوان پرسنل اصلی درمانی بیمارستان کار میکنند و درمان، جانشین آموزش شده است. برای درمان، کادر درمانی لازم است نه دانشجوی طالب آموزش.
تا این جا نگاه فقط به رزیدنت بود ولی اگر به بیمار به عنوان انسانی درمان خواه که حقوق انسانی معینی دارد نگاه کنیم آن وقت این پرسش مطرح میشود که آیا شایسته است شهروندان این کشور را برای درمان بهدست کسانی بسپاریم که از خستگی کشیک شبانه تن و جانشان خسته است و خود احتیاج به مراقبت دارند؟.
سالها است روشن شده است که سیستم فعلی آموزش رزیدنتی که میبایست اشتیاق خدمت به هم نوع و کار علمی و پژوهشی و بالا بردن سطح کیفیت درمان را برانگیزد، با ناکارآمدی و اشتباه در درک از بیمارستان دانشگاهی ( با تبدیل بیمارستان دانشگاهی به بیمارستانی درمانی و خودکفا) پزشکانی گریزان از خاطرات کار در بیمارستانهای دانشگاهی را تربیت کرده است.
رزیدنت پس از طی کشیکهای سنگین ۲ سال اول رزیدنتی موقعی به اوقات آرامش میرسد که در واقع به پایان دوره تحصیل نزدیک شده است. در این وضعیت است که تنها در پی به اتمام رساندن دوره و دغدغه برای آینده کاری خود است.
ایجاد چنین شرایطی در محیط آموزشی که به علت ماهیت خود میبایست محیطی دوستانه و عرصه ای برای رقابت علمی که در جوهرۀ خود رقابتی سالم و سازنده است باشد، به علت زیر فشار بودن رزیدنتها آمادگی هر گونه تنش و برخوردهای غیر همکارانه را پیش می آورد که اثرات منفی خود را در آینده خواهد داشت. من در اینجا به روابط درونی در محیطهای آموزشی نمیپردازم که خود بحثی است مفصل و پرداختن به آن را به فرصتی مناسب در آینده موکول میکنم.
حل مشکل کشیک در بسیاری از سیستمهای آموزشی دیگر کشورها با استخدام پزشکان متخصص که موظف به انجام وظیفه در شیفت کاری خود هستند و آزاد کردن رزیدنتها از این نوع شیفتها محقق شده است. در آن صورت انتظار از پزشکان کشیک، ارائه خدمات بهتر به بیماران خواهد بود و به رزیدنت نیز دیگر نه بهعنوان نیروی کار ارزان، بلکه بهعنوان کادری که وظیفه اش فعالیت علمی و پژوهشی به موازات کسب مهارتهای حرفه ای برای آمادگی تبدیل شدن به یک کادر علمی تمام عیار است نگریسته میشود.
در بسیاری از کشورها، برای رزیدنتها حقوق دریافتی متعادلی که بتواند کاملاً هزینههای تحصیلی و زندگی آنان را پوشش دهد در نظر میگیرند که با حقوق فارغ التحصیلان آن رشته قابل قیاس است تا آنان در دورۀ تحصیل دغدغه ای خارج از فعالیت آموزشی و علمی نداشته باشند. شاید در ابتدا چنین کاری به نظر برسد تحمیل هزینه جدید به دولت باشد ولی اگر به نتایج دراز مدت آن نگاه کنیم، آن وقت درخواهیم یافت که ساختن بیمارستان صرفاً آموزشی، حذف کشیکهای شبانه رزیدنتی و استخدام کادرهای حرفه ای، تامین مخارج زندگی رزیدنتها و بالابردن سطح کار علمی و آموزشی آنان، بیشتر و بهتر منافع ملی ما را برای دستیابی به هدفهای ارتقای سلامت مردم تامین میکند و چندین برابر هزینهها را با بهره گیری از سرمایههای ملی کارآمد به کشور باز میگرداند.
دکتر میترا میرمحمدی
بدون دیدگاه